معرفی و دانلود کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌ روی مرگ

معرفی کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌ روی مرگ

کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌روی مرگ نوشته‌ی هارولد شکتر، نویسنده‌ی پرفروش و نامزد جایزه‌ی ادگار است. این مجلد، آخرین داستان در مجموعه‌ی مشاهیر مرگ است که به روایت شش ماجرا از قتل‌های حقیقی می‌پردازد. در دوره‌ای که به نظر می‌رسد شنیدن خبرهای مربوط به تیراندازی‌های دسته‌جمعی برای مردم عادی شده، خواندن داستان مردی که اغلب به عنوان پدر کشتار جمعی مدرن از او یاد می‌شود، شاید برایتان جالب و هراس‌انگیز باشد.

درباره‌ی کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌روی مرگ

هارولد شکتر (Harold Schechter) در کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌روی مرگ (Bloodlands Collection: Rampage) داستان مردی معمولی را روایت می‌کند که صبح یک روز عادی، از فردی گمنام به یک قاتل حرفه‌ای بدنام تبدیل شد. سحرگاه روز ششم سپتامبر سال 1949، هاوارد آنرو سرانجام پس از سال‌ها ناامیدی و خشم سرکوب‌شده، تپانچه‌ی لوگر 9 میلی‌متری خود را برداشت، به محله‌ی خود در کمدن، نیوجرسی رفت و 13 نفر از همسایگان خود را مورد اصابت گلوله قرار داد. حمله‌ای وحشیانه و بدون رحم؛ او چند مرد، چند زن، یک پسر نُه‌ساله و یک کودک نوپای دوساله را تنها به جرم این‌که از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد، کشت و بعد به تخت خود بازگشت و دوباره خوابید.

هاوارد پیش‌تر خاطرات خود را یادداشت و دلخوری‌ها و عصبانیت‌هایش را فهرست می‌کرد. همجنس‌گرایی او اغلب دلیل شایعات و آزار کلامی همسایگان بود؛ چراکه در آن زمان این نوع از گرایش هنوز پذیرفته‌شده نبود. زندگی بدون پدر و بیکاری‌های مداوم به او حسی از طردشدگی و قربانی بودن دائمی را القاء کرده بود. هیچ‌کس از هاوارد بابت خدماتش در جنگ‌جهانی دوم قدردانی نکرد، هیچ‌کس از او نپرسید که آیا حالش خوب است یا نه... احساس می‌کرد همه پشت‌‌سرش به او می‌خندند. تا روزی که کاسه‌ی صبرش لبریز شد و با خونسردی و به شیوه‌ی عجیب خودش در خیابان‌ها قدم زد و به مردم تیراندازی کرد.

هارولد شکتر یک نویسنده‌ی حرفه‌ای داستان‌های جنایی است. وی این‌بار درباره‌‌ی مردی نوشته که خاطرات سربازان دشمنی که در جنگ‌جهانی دوم کشته بود را یادداشت می‌کرد، و هدفمندانه اطلاعاتی در مورد نحوه‌ی جان دادن، جزئیات مربوط به ظاهر جسمی آن‌ها در هنگام مرگ و ... فهرست کرده بود. پس از بازگشت از جنگ به خانه، آشکارا از نظر ذهنی تحت فشار بود و هیچ‌کس متوجه این مسئله نشد. همجنس‌گرایی او دلیل دیگری برای فشارهای روانی بود و تمام این‌ها دست به دست هم داده و سرانجام او را تبدیل به یک قاتل کردند. هاوارد شاید سال‌ها بمبی ساعتی بود و کسی نفهمید، یا ساده‌تر، کسی برای رنجش ارزش قائل نبود. شاید دیگران او را آدم بی‌ارزشی می‌دیدند که خشم و بیماری روانی‌اش اهمیتی ندارد. شاید هم او را به‌عنوان فردی ضعیف می‌شناختند که آزارش به کسی نخواهد رسید. اما غیرقابل‌انکار است که برافروختگی هاوارد آنرو آن‌روز صبح در خیابان‌های کمدن، نیوجرسی به انفجاری ختم شد که هنوز هم پس از سال‌ها ویرانه‌هایش بر جا مانده‌اند. خشم و بیماری روانی به هیچ‌وجه ترکیب جالبی با اسلحه نمی‌سازند.

کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌روی مرگ را بابک طهماسبی به فارسی ترجمه کرده و انتشارات خوب آن را منتشر کرده و در اختیار علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی قرار داده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی مشاهیر مرگ

هارولد شکتر، استاد روایت جنایت‌های واقعی، با کاوش در قلب تاریخ تاریک ایالات متحده، داستان شش قتل‌عام وحشیانه اما تقریباً فراموش‌شده را بر روی کاغذ آورده که عده‌ی زیادی را بهت‌زده کرده است. از یک خانواده‌ی شیطانی اهل کانزاس در مسیر لورا اینگالز وایلدر گرفته تا یک شورشی که از الویس الهام گرفته بود و همچنین داستان پدر کشتار جمعی مدرن، هاوارد آنرو. سلاخ‌خانه‌ی کوچک شهر، قتل روی عرشه، آدم‌کُش شاعر و بچه‌کُشی مجلدهای دیگری از این مجموعه هستند که انتشارات خوب آن‌ها را برای علاقه‌مندان فارسی‌زبان منتشر کرده است.

نکوداشت‌های مجموعه‌ی مشاهیر مرگ

• داستان‌سرایی شکتر بلندپروازانه، جسورانه و خاطره‌انگیز است. او خواننده را به شیوه‌ای مشابه داستان کاپوتی در خون سرد جذب می‌کند. (Publishers Weekly)
• ایده‌آل برای خوانندگانی که از داستان‌های مطبوعات هیجان‌انگیز دهه‌ی 1930 و درآمدزایی بی‌رحمانه‌شان با ذکر جزئیات مربوط به قتل‌های وحشتناک لذت می‌برند. (Kirkus Reviews)

کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌روی مرگ برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های جنایی واقعی و انگیزه‌های قاتلان علاقه‌مند هستید، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌دهیم.

در بخشی از کتاب مشاهیر مرگ: پیاده‌ روی مرگ می‌خوانیم

رفته‌رفته که بدگمانی آنرو بیشتر شد، دفترخاطرات دیگری نیز اضافه کرد. ولی این‌ بار شرح کشته‌هایش در آلمان یا جزئیات روابطش را نمی‌نوشت، بلکه در آن از همسایگانش گلایه می‌کرد. کینه خاصی از همسایه داروسازش، موریس کوهن، داشت. کوهن و همسرش، رُز، بارها از صدای بلند رادیوی آنرو تا نیمه‌شب شکایت کرده بودند. این زوج باآنکه به آنرو و مادرش اجازه داده بودند از در حیاط پشتی میان‌بر بزنند، ازطرفی هم از این بابت خشمگین بودند، زیرا آنرو عادت داشت در را باز بگذارد و همین باعث می‌شد سگ‌های ولگرد وارد حیاط بشوند و در سطل آشغال دنبال غذا بگردند. مسئله به‌مرور چنان بیخ پیدا کرد که مادر آنرو کارگری آورد تا دری مخصوص پسرش نصب کند.
آنرو نسبت به دیگران نیز خشمی فروخورده داشت؛ مثلاً توماس زِگرینو، خیاط محله، که شایعاتی شنیع درباره زندگی جنسی آنرو نقل می‌کرد؛ کلارک هووِر که سلمانی بود و هنگام ساخت‌و‌ساز در ملک خودش، مقداری نخاله ساختمانی در زمین بی‌صاحب پشت آپارتمان آنرو و مادرش ریخته بود. به‌ظن آنرو این کار «مانع زهکشی طبیعی زمین هنگام بارش شدید باران» و در‌نتیجه آب‌گرفتگی زیرزمین آن‌ها شده بود؛ جان پیلارچیک کفاش که بارها در حیاط پشتی آنرو آشغال ریخته بود؛ دومینیک لاتِلا که رستوران داشت و گویا گفته بود آنرو «گانگستری» هفت‌تیر‌کش است؛ نوجوانی به نام کارل سورگ که در مغازه خالیِ پایین ساختمان دو‌طبقه‌ای که منزل آنرو هم در آن جا بود، در ایام کریسمس درخت می‌فروخت و از برق زیرزمین خانواده آنرو برای چراغانی‌ کردن درخت‌ها استفاده می‌کرد.
این افراد و چند نفر دیگر وارد فهرست آنرو شده بودند. آنرو کنار نام هر‌یک از آن‌ها کلماتی رمزی نوشته بود: «ت. د. ف. م.» که شکل اختصاری «تلافی در فرصت مناسب» بود و «ت. ب. ت.» که خلاصه «تلافی بدون تأخیر» بود.