معرفی و دانلود کتاب هم آغوش روشنایی

معرفی کتاب هم آغوش روشنایی

کتاب هم آغوش روشنایی نوشته‌ی زهرا زواریان روایتی است عاشقانه و شاعرانه از زندگی رابعه‌ عدویه، عارف قرن دوم هجری. زنی که در میان عارفان اسلامی، جایگاه رفیعی دارد و عشق، وجد و محبت به ذات الهی از میان اقوال و اشعاری که به او منسوب کرده‌اند، نمایان است. این کتاب داستانی است که زندگی و احوالات او را برای نوجوانان بازگو کرده است.

درباره‌ی کتاب هم آغوش روشنایی

در بیابان‌های بی‌آب و علف، زنی با لباس‌هایی مندرس بر الاغ پیری نشسته و تمام جهان برای او رنگ باخته است. چراکه او دارد از احساسی درونی می‌سوزد؛ تب و تاب عشقی الهی‌ که او را از خواب و خوراک انداخته است. رابعه‌ عدویه، عارف قرن دوم هجری از معدود زنانی است که در تاریخ عرفان و تصوف تا به این اندازه بلندپایه است. او مفهوم محبت الهی را به معنای حقیقی‌اش وارد عرفان اسلامی کرده است.

رابعه‌ عدویه زنی است که بنا بر گفته‌ی عطار در تذکره اولیا، کعبه خودش به استقبال او رفت. بانویی که با مرگ سخن می‌گوید و طوری از عشق می‌گوید که آسمان صدایش را می‌شنود. کتاب هم‌ آغوش روشنایی داستان اوست. زهرا زواریان داستان این بانوی شعله‌ور از اشتیاق آسمانی را با زبانی شاعرانه و صحنه‌های خیال‌انگیز بازآفرینی کرده تا ما او را از چشم حیونه، ندیمه‌ی جوان و دل‌سپرده‌‌اش تماشا کنیم. همزمان از سویی دیگر او خودش ما را به جهانی می‌برد که مرگ در آن به معنای پایان نیست و عشق آن‌قدر نامحدود است که مرزهای زمین را در می‌نوردد.

این کتاب فقط زندگی‌نامه‌ای از احوالات او نیست، بلکه لحظاتی احساسی و عمیق از مواقع سرنوشت‌ساز در زندگی‌اش را به تصویر می‌کشد. از سویی دیگر زبان نمادین زهرا زواریان باعث شده است که پس از خواندن آن، نگاهی معنوی به نور، بیابان و باد در ذهنمان ایجاد شود. درکی عارفانه که شیوه‌ی زیستن ما را تغییر می‌دهد.

اگر دلت می‌خواهد بفهمی عاشق خدا بودن چه حسی دارد، اگر می‌خواهی قصه‌ای متفاوت از دختران قهرمان بخوانی، اگر شعر و آتش و راز را دوست داری، این کتاب منتظرت ایستاده است. آن را بردار و بخوان چون بعضی از قصه‌ها فقط یک‌بار گفته می‌شوند، آن هم برای دلی که خودش را برای شنیدن حرف‌هایی تازه آماده کرده است.

کتاب هم آغوش روشنایی، روایتی است که در آن عشق الهی، آگاهی، عرفان و رهایی به شکلی قابل‌فهم به تصویر کشیده شده است. این کتاب از مجموعه‌ی زنان تاثیرگذار انتشارات علمی و فرهنگی، به مخاطبان نشان می‌دهد که الگوهای زنانه را فراتر از کلیشه‌های رایج ببینند و به قدرت درونی و معنوی خودشان ایمان بیاورند.

کتاب هم آغوش روشنایی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای نوجوانانی که به داستان‌های عارفانه و زندگی افراد برجسته‌ی تاریخی علاقه‌مند هستند مناسب است. این اثر روایتی متفاوت از عشق و مرگ را به نمایش گذاشته است و تمام کسانی که به عرفان اسلامی تعلق خاطر دارند، از نثر زیبا و پرداخت داستانی نویسنده لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب هم آغوش روشنایی می‌خوانیم

خورشید دامن مشعشع خود را از بستر دریا جمع می‌کرد و روز روشن جای خود را به شب تاریک می‌داد.

گفت: «در پس هر روشنی تاریکی است. در پس هر روز شبی است. در پس هر طلوع غروبی است... آتش عشق تو را خاموشی نیست. مهر تو را پایانی نیست...»

دست در شن‌های ساحل فرو برد و تکه چوبی خشک بیرون کشید. خود را حایل باد کرد و چوب را آتش زد. گفت: «ظلمت را نوری باید... تنهایی را همدمی شاید... رابعه را...»

شعله در سکوت و خلوت ساحل به تکاپو افتاد و رقص‌کنان در چشم‌های رابعه منعکس شد و گفت: «تو مرا از نیست به هست آوردی، رابعه! تو به من حیات دادی! هستی من در گروی ارادۀ توست!»

رابعه، خنده‌کنان، هیزم‌ها را روی هم انباشت و بر لهیب آتش افزود و گفت: «آتش رو به بالا شعله می‌کشد، رابعه به آسمان می‌نگرد تا شاید...»

اشک از دیدگانش فرو چکید. زیر لب گفت: «من نیز چون تو در عدم بودم، دستی مرا به عالم وجود کشاند، او آتشی در من برانگیخت، آتشی که هرگز خاموش نخواهد شد.»

به شعله نگریست که در هوا پیچ‌وتاب می‌خورد. گفت: «چون تو بی‌قرار شدم، چون تو پیچ‌وتاب خوردم، چون تو هستی‌ام را بر باد دادم و اکنون...»

شعله، مهربان و کنجکاو، پرسید: «آیا چون من ولادتی آسان و مرگی آسان‌تر خواهی داشت؟» و با یک نسیم که می‌وزید رو به خاموشی گذاشت و ناگهان در لابه‌لای هیزم‌های انباشته گم شد.

رابعه فریاد کشید: «نه! برای مردن، هنوز... خیلی زود است!»

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
فصل اول
فصل دوم: کاتب‌نوشت
قول اول: جوانی به نام راشد
قول دوم: مردی که رابعه را اسیر کرد
قول سوم: خواجه، مرد متمول بصره
قول چهارم: امیر بصره
قول پنجم: خواجه، مرد متمول بصره
قول ششم: حیونه، ندیمه و محرم رابعه
قول هفتم: مردی که در بیابان رابعه را دیده بود
قول هشتم: ابراهیم ادهم
مآخذ اقتباس