معرفی و دانلود کتاب خفه خون
برای دانلود قانونی کتاب خفه خون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خفه خون
کتاب خفه خون اثر مریم سمیع زادگان مجموعهای از پانزده داستان کوتاه است که با روایت زندگی زنان، رنجها، امیدها و تلخکامیهایشان را به تصویر میکشد. داستانهای این اثر با سبک غیرخطی و شخصیتپردازی دقیق، تجربهای واقعی، جذاب و تأملبرانگیز ارائه میدهند و خواننده را در دل زندگی روزمره و احساسات انسانی غرق میکنند.
دربارهی کتاب خفه خون
کتاب خفه خون مجموعهای است شامل پانزده داستان کوتاه که توسط مریم سمیع زادگان نگاشته شده. در این مجموعه، نویسنده زندگی آدمهایی را روایت میکند که با بیم و امید با فراز و نشیبهای زندگی روزمره دست و پنجه نرم میکنند. سمیع زادگان با دوری از پیچیدگیهای فرمی، بر روان و دل مخاطب تأثیر میگذارد و داستانها را بهگونهای روایت میکند که هر خوانندهای بتواند خود را در میان شخصیتها و اتفاقات پیدا کند.
زندگی زنان در مرکز داستانهای خفه خون
ویژگی برجستهی کتاب خفه خون تمرکز نویسنده بر زندگی زنان است. مریم سمیع زادگان با حساسیت و دقت، رنجها، دغدغهها و تلخکامیهای زنان را دستمایه داستانهای خود قرار داده است. از تلاشهای روزمره و مسئولیتهای خانوادگی گرفته تا مواجهه با محدودیتهای اجتماعی، هر داستان گوشهای از تجربهی زیسته زنان را به تصویر میکشد. داستانها گاهی لحظاتی از شادی و امید را هم در دل خود دارند اما همواره با آمیختن تلخی و شیرینی زندگی، واقعگرایی و باورپذیری روایتها حفظ شده است.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد داستانهای کوتاه خفه خون، شکستن توالی زمانی روایتها است. مریم سمیع زادگان قصهها را به شکل خطی و منظم بیان نمیکند بلکه با انتخاب یک موقعیت خاص، صحنه را میسازد و پس از آمادهسازی، داستان را آغاز میکند. گاهی این صحنهها به شکل مقدمهای برای ورود به جهان داستان عمل میکنند. برای مثال در داستان ترنشکها، خواننده ابتدا با فضایی پرجنبوجوش از آغاز یک جشن روبهرو میشود اما این شروع تنها مقدمهای است برای کشف شخصیتها و کنشهای آنها. این شیوه روایت به خواننده امکان میدهد تا آرام آرام وارد دنیای داستان شود و با شخصیتها همدلی پیدا کند.
تنوع داستانهای خفه خون در عنوان و موضوع
مجموعهی خفه خون شامل داستانهایی است که در دل یکدیگر زنجیر شدهاند اما هر داستان دارای شخصیتها و فضایی مستقل است. عناوین داستانها از این قرارند: کاش عزرائیل تقویمش را گم میکرد، ترنشکها، اتوبوسی که رفت، گواهی فوت، دختر آقامراد، نازخاتون، آگهی ترحیم، خیاطخانه، نهنگ و چوب هاکی، سردابه، معجزه، زیر درخت چنار، خفه خون، وقتی نیست و غراب. هرکدام از این داستانهای کوتاه با موضوعی خاص، گوشهای از زندگی و تجربهی انسانی را به تصویر میکشند و تنوع و همچنین هماهنگی لازم برای یک مجموعه داستان را دارا هستند.
مجموعه داستان خفه خون توسط انتشارات کتابسرای تندیس روانهی بازار شده است.
کتاب خفه خون برای شما مناسب است اگر
- به خواندن داستانهای کوتاه ایرانی علاقه دارید.
- میخواهید زندگی و دغدغههای زنان را در ادبیات دنبال کنید.
- از روایتهای غیرخطی و خلاقانه لذت میبرید.
- به واقعگرایی اجتماعی و احساسات انسانی توجه دارید.
- دنبال متنهایی با جزئیات ملموس و تصویرسازی قوی هستید.
در بخشی از کتاب خفه خون میخوانیم
من کثیفم ملوک. این سالها نه آب تمیزم کرد، نه آتش. هر چه سنم بالاتر رفت، کثیفتر شدم. چرک روی چرک آمد و کثافت روی کثافت. آن روزها که دختر خانه بودم مشت و لگد جاهد و بابا پاکم میکرد. از روزی که به عقد منصور درآمدم، اوضاع خرابتر شد. کثافت تمام بدنم را گرفت، از زیر ناخنها بگیر تا بندبند انگشتها و خطوخطوط کف دستها و چینوچروک دور چشمها و دور لب. من کثیفم ملوک، کثیف. بعد از آن اتفاق بود که کثیف شدم. این سالها نه آب تمیزم کرد، نه آتش. نه مامان توانست پاکم کند، نه ننه آنا کاری از دستش برآمد. آدم وقتی به دنیا میآید پاک پاک است، سرنوشت او را به گند میکشد ملوک. هیچچیز اینجا تمیز نیست. امروز از نگاه منصور فهمیدم که کارد به استخوانش رسیده. صبح توی صورتم نگاه کرد و با لحنی گلایهدار گفت: «ناهید، توی چشمانت نفرت موج میزند، مگر من با تو چه کردهام؟» دستبهکمر، یک قدم جلو رفتم و روبهرویش ایستادم و توی چشمان گرد شده از تعجبش خیره شدم و با خشمی افسارگسیخته نعره کشیدم: «منصور اگر روزی آتش بگیری و من یک لیوان آب دستم باشد، فیالفور آن را سَر میکشم.»
این را گفتم و برای اینکه بیشتر عصبانیاش کنم، مجلهی توی آن یکی دستم را بالا بردم و با تمام قدرت آن را روی میز آشپزخانه فرود آوردم. گوشهی مجله به استکان چای روی میز برخورد کرد، استکان روی سرامیکهای سفید سقوط کرد و هزار تکه شد. خردهشیشهها همه جای آشپزخانه پخش شدند. منصور فقط نگاهم کرد. سعی کردم خونسردیام را حفظ کنم. راهم را کشیدم و به اتاقخواب آمدم، دیدی دیگر ملوک. همینجا کنارت لب تختخواب نشستم و سرم را که داشت میترکید، میان دو دست گرفتم و هی فشارش دادم و فشارش دادم. صدای خشخش جارو روی اعصابم بود. یواشکی از گوشهی در سرک کشیدم. منصور مشغول جمعکردن خردههای استکان بود. آب دهانم را قورت دادم و مشتهای گرهکردهام را دو طرف بدن نحیفم نگاه داشتم و با چشمان بسته سبکسنگین کردم که بروم و جارو را از دست منصور بگیرم و آشپزخانه را تمیز کنم یا اجازه بدهم او این کار را انجام دهد که تو به دادم رسیدی ملوک.
فهرست مطالب کتاب
یادداشت نویسنده
کاش عزرائیل تقویمش را گم می کرد
ترنشکها
اتوبوسی که رفت
گواهی فوت
دختر آقامراد
نازخاتون
آگهی ترحیم
خیاطخانه
نهنگ و چوب هاکی
سردابه
معجزه
زیر درخت چنار
خفه خون
وقتی نیست
غراب
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خفه خون |
نویسنده | مریم سمیع زادگان |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای تندیس |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 224 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-182-863-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |