معرفی و دانلود کتاب روی شانه‌‌های نونا

معرفی کتاب روی شانه‌‌های نونا

کتاب روی شانه‌های نونا نوشته‌ی جولی لی داستانی تأثیرگذار و جذاب است که ماجرای دختری دوازده‌ساله به اسم «سورا پاک» در میان جنگ کره را بیان می‌کند. قوانین سخت‌گیرانه‌ی کره‌ی شمالی شرایط زندگی را برای سورا و خانواده‌اش دشوار کرده است. در خلال جنگ کره‌ی شمالی و کره‌ی جنوبی این خانواده تصمیم به مهاجرت به بوسان در کره‌ی جنوبی می‌گیرند. گفتنی‌ست این کتاب جایزه‌های متعددی را از آن نویسنده‌ی خود کرده است.

درباره‌ی کتاب روی شانه‌های نونا

در کره‌ی شمالی مردم تحت نظامی کمونیستی و قوانینی به‌شدت محدودکننده قرار دارند. زندگی مردم زیر سایه ترس قرار دارد. آن‌ها همیشه تحت نظر هستند و باید مراقب باشند کوچک‌ترین خطایی از آن‌ها سر نزند. می‌شود تصور کرد در این شرایط اولین فکری که به ذهن هر انسانی می‌رسد فرار است.

خانواده‌ی سورا باید خود را به کره‌ی جنوبی برسانند؛ آن‌هم پیاده. در تابستان 1950، مرزهای کره جنوبی و شمالی بسته می‌شوند. در این شرایط سورا و خانواده‌اش باید از خانه خود نزدیک به چهارصد مایل را پیاده طی کنند، از مرز بگذرند، از دست سربازان بگریزند و در مناطق کوهستانی خود را از بلایا نجات دهند؛ اما شرایط برای این خانواده خوب پیش نمی‌رود؛ تقریباً در همان ابتدای سفرشان یک بمباران باعث جدایی سورا و برادر کوچک‌ترش از پدر و مادر می‌شود؛ حالا سورای 12‌ساله باید با برادر کوچک خود که خستگی و سختی راه او را ضعیف کرده، از میان مایل‌ها منطقه جنگی عبور کند.

جولی لی (Julie lee) کتاب روی شانه‌های نونا (Brother's Keeper) را در سه فصل نوشته است؛ فصل اول مربوط به دوران حضور در کره‌ی شمالی و اقدام برای فرار خانواده‌ی پاک است و سفرشان که سبب جدایی سورا و یانگ سو از پدر و مادر می‌شود. فصل دوم به مخاطرات سفر سورا و برادرش در زمستان و شرایط جنگی می‌پردازد. سفری دور و دراز که سورا و برادرش را با سختی‌های زیادی مواجه می‌کند. نویسنده در فصل سوم شرایط سورا در بوسان را نشان می‌دهد که باید با فضایی پر از نابرابری‌های جنسیتی است مبارزه کند. جولی لی درباره‌ی این داستان می‌گوید: «کتاب روی شانه‌های نونا فراتر از داستانی در میان یک جنگ است؛ درباره‌ی خانواده‌ای معمولی است که به دلیل جنگ، سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند. امید من این است که خوانندگان با ترس‌ها و ناامیدی‌های سورا و همچنین با شجاعت و جسارت او ارتباط برقرار کنند.»

کتاب روی شانه‌های نونا به ترجمه‌ی فاطمه طاهری توسط انتشارات پرتقال منتشرشده و در اختیار شماست.

کتاب روی شانه‌های نونا مناسب چه کسانی است؟

کتاب روی شانه‌های نونا به تمامی نوجوان و علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی توصیه می‌شود.

جوایز و افتخارات کتاب روی شانه‌های نونا

• برنده جایزه کتاب فریمن؛
• برنده جایزه ادبیات داستانی متوسط انجمن بین‌المللی سوادآموزی کتاب کودکان؛
• کتاب قابل‌توجه انجمن کتابخانه‌های آمریکا؛
• بهترین کتاب کودک سال بانک استریت با نشان شایستگی بالا؛
• انتخاب انجمن صنفی کتابخانه‌های جوان؛
• فینالیست جایزه‌ی کتاب کودکان جین آدامز؛
• بهترین کتاب سال مجله‌ی Kirkus Reviews.

نکوداشت‌های کتاب روی ‌شانه‌های نونا

• لی کار بسیار مهمی در انتقال تاریخ قدرتمند، اما دردناک کره انجام می‌دهد... جسورانه است. (the Korean quarterly)
• کتاب روی شانه‌های نونا در به تصویر کشیدن سختی و بقا، به مجموعه‌‌ی غنی داستان‌های کودکان می‌پیوندد. (وال‌استریت ژورنال)
• این کتاب به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌ها برای دانش‌آموزان دبیرستانی در مورد جنگ کره شناخته می‌شود. کتابی جذاب و الهام‌بخش برای افراد در تمام سنین. (انجمن مطالعات آسیایی)
• لی این فرار گیرا و احساسی نیمه‌ی زمستان را با چشم یک روزنامه‌نگار دوران جنگ و قلب مصمم یک دختر جوان ترسیم می‌کند. (مجله کرکاس، نقد برگزیده)

با جولی لی بیشتر آشنا شویم

جولی لی، دارای مدرک MFA نویسندگی برای کودک و نوجوان، از دانشگاه هنرهای زیبای ورمونت است. مادر او از مهاجران کره به آمریکا در هنگام جنگ کره جنوبی و شمالی، بود؛ به همین سبب با داستان‌های زیادی از جنگ کره آشناست. جولی لی قبل از نویسندگی به کار بازاریابی در منهتن مشغول بود سپس به جنوب ایالات‌متحده نقل‌مکان کرد و اولین کتابش، روی شانه‌های نونا، در سال 2020 منتشر شد.

در بخشی از کتاب روی شانه‌‌های نونا می‌خوانیم

ته صف یانگ‌سو را پیدا کردم. گفتم: «بیا با این‌ها بریم، سفر با جمع کم‌خطرتره.» دیگر نیازی نبود بهش بگویم پدر و مادرمان را میان آن جمع ندیدم.

یانگ‌سو سر تکان داد.

اما خوب می‌دانستم که اعضای گروه نمی‌توانند مدت طولانی باهم بمانند. این‌همه آدم که باهم در یک خانه جا نمی‌شدند. شب که از راه می‌رسید، گروه از هم می‌پاشید و هرکس باید راه خودش را می‌رفت. به‌دقت به جمعیت نگاه کردم، دنبال کسی می‌گشتم که بتوانیم پشت سرش برویم، کسی که قابل‌اعتماد باشد و بتواند از ما مراقبت کند. بیشتر از این نمی‌توانستیم تنها بمانیم. یانگ‌سو سرما خورده بود و نیاز به مادری داشت که از او مراقبت کند و من کسی را می‌خواستم که راه را نشانم دهد.

زنی همراه دختر کوچکش در حاشیه‌ی جمعیت قدم برمی‌داشت. روسری‌ای دور سرش پیچیده و آن ‌را زیر چانه‌اش سفت گره زده بود؛ دو سر روسری مرتب و بی‌نقص آویزان بود. طرز راه رفتنش را تماشا کردم که دستش را دور شانه‌ی دخترش حلقه کرده بود، از کیفش لقمه‌های غذا بیرون می‌آورد و درست در زمان مناسب به دخترش می‌داد تا بتواند به راه رفتن ادامه دهد. عصر، وقتی گروه‌گروه شدند و هریک به‌سمت خانه‌های مختلف رفتند، من گروهی را دنبال کردم که آن مادر انتخابش کرده بود و همراه آن‌ها به کلبه‌ای کوچک و سنگی رفتیم.

داخل خانه چند صندوقچه و یک میز پوشیده از خاک بود. پیرمردی دمپایی‌های پاره‌و‌پوره‌ی به‌جامانده در خانه را به ‌پا کرد. یانگ‌سو را از میان انبوه جمعیت به داخل اتاق کشیدم و به‌سمتی بردم که آن مادر و کودک نشسته بودند. کنار آن‌ها جا گرفتیم.