معرفی و دانلود کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری

معرفی کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری

وندلین ون درانن در کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری، قصه‌ی روزی را می‌گوید که سامی و دوستش ماریسا به مرکز خرید رفتند تا در کلوب بازی‌های کامپیوتری آنجا بازی کنند. در گرماگرم بازی زنی عجیب به سامی نزدیک می‌شود و ساکی را به او می‌دهد و فرار می‌کند. سامی وقتی ساک را باز می‌کند نوزادی شیرخواره را درون آن می‌بیند. او که به دنبال مادر این نوزاد است وارد ماجراهایی مرموز، خطرناک و پیچیده می‌شود.

درباره‌ی کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری

سامی به همراه دوست صمیمی‌اش ماریسا تصمیم می‌گیرند به مرکز خرید شهر بروند تا در کلوب آنجا بازی کنند. ماریسا عاشق بازی‌های کامپیوتری است و در این زمینه خبره محسوب می‌شود. اما سامی علاقه‌ای به این مدل بازی‌ها ندارد. به همین خاطر وقتی که ماریسا گرم بازی است او در مرکز شروع به گردش می‌کند. در همین حین زن جوانی سراسیمه به او نزدیک می‌شود. او در دستش ساک بزرگی دارد که به سختی حملش می‌کند. زن ترسیده و به شکلی نامفهوم می‌گوید که کسی دنبالش است و می‌خواهد او را بگیرد. وقتی سامی پیشنهاد می‌دهد به پلیس زنگ بزند، او نمی‌پذیرد و زیر بار نمی‌رود. زن درنهایت ساک را به سامی می‌دهد و می‌گوید چند ساعت بعد می‌گردد و آن را پس می‌گیرد. و بعد پا به فرار می‌گذارد. سامی اما نمی‌داند باید با آن چه کند. فکر می‌کند با آن به خانه می‌رود و غروب به همین جا بازمی‌گردد تا آن را به زن تحویل دهد. اما به‌خاطر سنگینی وزن ساک کنجکاو می‌شود که داخلش را ببیند. وقتی کیف را باز می‌کند، برخلاف انتظارش در آن بمب یا توپ بولینگ نمی‌بیند، بلکه با یک نوزاد مواجه می‌شود!

وندلین ون درانن (Wendelin Van Draanen) در داستان سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری (Sammy Keyes and the Search for Snake Eyes)، بار دیگر این دختر نوجوان و پردردسر را وارد ماجرایی هیجان‌انگیز می‌کند. سامی در این قسمت ناخواسته مسئولیت یک نوزاد را برعهده می‌گیرد و باید آن را به مادرش برساند. اما طبق معمول این قضیه آنچنان که به نظر می‌رسد ساده نیست و در پس پشت آن راز‌های زیادی نهفته است. سامی باید به دل ماجرا بزند و راز‌های هولناک آن را کشف کند.

وندلین ون درانن در نوشتن داستان‌های معمایی و تعلیقی تبحر ویژه‌ای دارد. او در رمان سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری هم همین مهارت را به رخ می‌کشد و موفق می‌شود چند داستان رمزآلود را در کنار هم روایت کند. اما او نمی‌خواهد داستانش صرفاً سرگرم‌کننده باشد. به همین خاطر در لایه‌های دیگر قصه‌اش به موضوعات مهم‌تری می‌پردازد و آن‌ها را پیش می‌کشد؛ مسائلی مثل ازدواج و بارداری در سنین پایین، کودک‌آزاری و جرم و جنایت‌های سازمان‌یافته! سامی نوجوان در مسیری پیشِ رویش با این موضوعات نیز آشنا می‌شود و درس‌های زیادی را در مورد زندگی و مسئولیت‌های آن یاد می‌گیرد.

داستان سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری را فائزه منطقی ترجمه کرده و انتشارات کتاب کوله پشتی آن را به چاپ رسانده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی سامی کیز

سامی کیز، مجموعه‌ی کتاب‌هایی معمایی و کارآگاهی از وندلین ون درانن هستند که حول شخصیتی به نام سامی می‌گردند. سامی دختری نوجوان و ماجراجوست که مادرش او را ترک کرده و حالا مجبور است با مادربزرگش در خانه‌ی سالمندان زندگی کند. او در هر یک از کتاب‌های این مجموعه با اتفاقاتی مرموز و پرهیجان روبه‌رو می‌شود که باید آن‌ها را حل کند. این مجموعه‌ی خواندنی متشکل از 18 کتاب است که حدفاصل سال‌های 1997 تا 2014 منتشر شده‌اند.

نکوداشت‌های کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری

• سامی کیز نگرش و رفتار خاص خود را دارد. (اورلاندو سنتینل)
• شوخی، رمانس و ماجراجویی. این داستان لذت محض است. (شیکاگو تریبون)
• اگر تا حالا سامی را ملاقات نکرده‌اید، حالا وقتش است! (ادبیات کودکان)

کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری برای چه کسانی مناسب است؟

این رمان به دوستداران سامی کیز توصیه می‌شود. اگر به داستان‌های هیجان‌انگیز و ماجراجویانه علاقه دارید، لذت مطالعه‌ی این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب سامی کیز 7: سامی کیز و جستجوی چشم ماری می‌خوانیم

شما مدت کوتاهی می‌توانید توی سرما در خیابان بایستید و به خاموش شدن چراغ‌های مرکز خرید چشم بدوزید و از جایتان جنب نخورید. به‌خصوص وقتی گیر بچه‌ای افتاده‌اید که طوری گریه می‌کند انگار زیر پوشکش آتش روشن کرده‌اند. شاید هم لازم بود نگاهی به پوشکش می‌انداختم، ولی با آن‌همه سروصدایی که راه انداخته بود مغزم درست کار نمی‌کرد. مجبور شدم پپه را توی کالسکه بگذارم و کمربند آن را ببندم و پیاده‌ر‌و را بالا و پایین بروم تا آبخوری پیدا کنم. باید مقداری از شیرخشک را با آب قاطی می‌کردم تا آن بچه‌ ساکت شود! پپه شیر نمی‌خواست، فقط بلندتر از قبل گریه می‌کرد و محکم‌تر پا می‌کوبید. البته هیچ‌جا آبخوری یا شیر‌ آبی که کار کند هم پیدا نکردم، تصمیم گرفتم به اداره‌ی پلیس که آن‌طرف خیابان بود بروم. نمی‌خواستم به آن‌طرف خیابان بروم تا پپه را تحویل پلیس بدهم. می‌خواستم به آن جا بروم چون‌ می‌دانستم یک شیلنگ آب کلاف‌شده‌ پشت بوته‌ها، درست نزدیک پله‌های جلویی اداره‌ی پلیس وجود دارد. بنابراین مثل برق از جلوی پارکینگ رد شدم، از وسط خیابان کوک عبور کردم، کالسکه‌ی پپه را روی چمن‌های اداره‌ی پلیس گذاشتم. شیلنگ آب دقیقاً پشت بوته‌ها بود! شیرِ آب، دستگیره‌گردان قرقره‌ی شیلنگ، خود شیلنگ‌ و آب آن جا بود!

بهتر بود می‌گذاشتم یک دقیقه آب باز باشد تا شیلنگ تمیز شود یا حداقل شیلنگ را از شیر جدا می‌کردم. منظورم این است، می‌دانید که آب مانده در شیلنگ چه طعمی دارد، قطعاً طبق چیزی که روی قوطی شیرخشک نوشته، آب تصفیه‌شده نبود. اما قدرت فکر کردن نداشتم. حس عجیبی است. صدای گریه‌ی بچه مثل صدای جاروبرقی یکنواخت و بی‌وقفه نیست که کمک کند بتوانم فکر کنم. صدای گریه‌ی بچه پرده‌ی گوش را سوراخ می‌کند. واقعاً دوست داشتم فریاد بزنم: «خفه ‌شو! دارم برات شیر درست می‌کنم!» اما درعوض مقداری شیرخشک ریختم و با آب قاطی کردم، شیشه را عین دیوانه‌ها تکان دادم و آن را توی دهان گنده‌ی پپه چپاندم. شیرش سرد بود، اما برایش اهمیت نداشت. انگار آب شیلنگ بهش مزه کرده‌ بود چون طوری با ولع شیشه را مِک می‌زد که انگار فردایی وجود ندارد که باز هم شیر بخورد.