معرفی و دانلود کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

عکس جلد کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب
قیمت:
60000 تومان - 6.49€
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

در کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب پا به مکانی جادویی و عجیب می‌گذاریم که قرار است به نورا سید نشان دهد که اگر او در مسیر فعلی زندگی‌اش قرار نمی‌گرفت، چه می‌شد. مت هیگ روایت‌گر این داستان برای ما خواهد بود. این اثر در فهرست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار دارد و در سال 2020 برندۀ جایزۀ گودریدز از دید مخاطبان شده است.

درباره‌ی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب:

همۀ ما دوست داریم بدانیم که اگر این انتخاب را نمی‌کردیم یا آن راه را در پیش می‌گرفتیم، زندگی‌مان چه تغییری می‌کرد. داشتن یک نمودار از نتیجۀ تصمیم‌ها و انتخاب‌ها می‌توانست آرزویی برای تمام انسان‌های این جهان باشد. این همان آرزویی است که نورا به آن دست یافت. نورا سید دختری است که در غم و اندوه فراوان غرق شده و قصد دارد به زندگی خود پایان دهد. کتاب کتابخانۀ نیمه‌شب (The Midnight Library) در پردۀ اول او را طوری به ما نشان می‌دهد که انگار بسیار به مرگ مشتاق است و از زندگی فعلی‌اش متنفر. اما پیش از آنکه بمیرد، این فرصت را پیدا می‌کند که به جایی به نام کتابخانۀ نیمه‌شب قدم بگذارد. او در این کتابخانه می‌تواند در کتاب‌ها نسخه‌های دیگری از زندگی‌اش را ببیند. نورا سید این فرصت را به دست آورده است که تمام اشتباهات و انتخاب‌های بد و خوبش را تغییر دهد تا عمر رفته‌اش را به چیزی تبدیل کند که دلخواه او است.

مت هیگ (Haig Matt) در این اثر ما را با این پرسش اساسی به چالش می‌کشد که «بهترین راه برای زندگی‌کردن کدام است». نویسنده قصد دارد با کنار هم گذاشتن نسخه‌های مختلف زندگی یک نفر و نشان‌دادنش به او، اهمیت تصمیم‌ها و اقدام‌ها را به رخ بکشد. هیگ ارزش لحظه‌های کوتاه و بلند زندگانی را به خواننده می‌شناساند و نشان می‌دهد هر حرکت و هر جنبشی مهم است.

کتابخانۀ نیمه‌شب کتابی آموزنده است و در قالب رمان، نکته‌هایی مهم و تأثیرگذار به خواننده‌اش می‌آموزد، بدون آنکه خواننده بداند که در مسیر یادگیری قرار گرفته است.

افتخارات کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب:

- قرارگرفتن در فهرست کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز
- برندۀ جایزۀ گودریدز از دید مخاطب‌ها در سال 2020
- عضو فهرست مستقل ده کتاب برتر سال لندن
- برگزیدۀ باشگاه کتاب‌خوانی آمریکایی Good Morning
- انتخاب به عنوان یکی از ده کتاب برتر سال به انتخاب Independent

نکوداشت‌های کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب:

- کتابی خوش‌خوان که حالتان را عوض می‌کند! (واشنگتن‌پست)
- رمانی بسیار جذاب. در جهان پرهرج‌ومرج معاصر، این اثری است که نیازمندش هستیم. (نیویورک‌تایمز)
- یک افسانۀ زیبا برای عصر مدرن (جودی پیکولت)

کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب برای چه‌ کسانی مناسب است؟

اگر از خواندن رمان‌های چالش‌برانگیز لذت می‌برید، این کتاب می‌تواند انتخاب خوبی برای شما باشد.

با مت هیگ بیشتر آشنا شویم:

نویسندۀ کتاب کتابخانۀ نیمه‌شب اهل انگلستان است. او در حوزه ادبیات و تاریخ تحصیل کرده و به کار خبرنگاری و نویسندگی مشغول است. او در دوره‌ای از زندگی به افسردگی شدیدی مبتلا بود. بعد از درمان این بیماری آثار زیادی، چه داستانی و چه غیرداستانی منتشر کرد. از مت هیگ کتاب‌های بسیاری به فارسی ترجمه شده است که از جملۀ آنان می‌توان به «یادداشت‌هایی برای سیارۀ پراسترس»، «دلایلی برای زنده‌ماندن» و «توقف زمان» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب می‌خوانیم:

دوباره کتاب‌ها در کتابخانه شروع به حرکت کردند، انگار قفسه‌ها تسمه‌ نقاله بودند. ولی این دفعه، به‌جای این‌که مانند یک مارش عروسی کُند و آهسته بروند، سریع‌ و سریع‌ و سریع‌تر به حرکت درآمدند تا این‌که نورا واقعاً دیگر نمی‌توانست کتاب‌ها را تک‌تک ببیند؛ مثل جویبارهایی سبزرنگ به‌سرعت حرکت می‌کردند.

سپس کاملاً ناگهانی متوقف شدند. خانم الم روی پنجه‌ی پا نشست و کتابی را از پایین‌ترین قفسه‌ی سمت چپش برداشت. جلد این کتاب یکی از تیره‌ترین سبزها بود. آن را به نورا داد. خیلی سبک‌تر از کتاب حسرت‌ها بود، هرچند همان قطع و اندازه را داشت. باز هم هیچ عنوانی روی عطف آن نبود. عنوان کوچکی روی آن حک شده بود، دقیقاً با همان رنگ بقیه‌ی کتاب.

عنوانش می‌گفت: زندگی من.
«اما این زندگی من نیست...»
«آخ نورا! اون‌ها همه‌شون زندگی‌ تواند.»
«حالا چی کار کنم؟»
«بازش کن و برو صفحه‌ی اول.»
نورا همان کار را کرد.
خانم الم با دقت حساب‌شده‌ای گفت: «باشه. حالا اولین خط رو بخون.»
نورا خیره شد و خواند.
نورا از رستوران خارج شد و به درون هوای سرد شب پا گذاشت...

فهرست مطالب کتاب

گفت‌وگویی دربار‌ه‌ی باران
نوزده سال بعد
مردِ پشت در
نظریه‌ی ریسمان
زندگی‌ کردن رنج‌ کشیدن است
درها
سیاه‌ چاله ‌بودن
ضدِّماده
00 : 00 : 00
کتابدار
کتابخانه‌ی نیمه‌شب
قفسه‌های متحرک
کتاب حسرت‌ها
بیشترین حسرت‌ها
هر زندگی‌ای همین لحظه آغاز می‌شود
سه نعل اسبی
آخرین پُست نورا قبل از این‌ که خودش را بین مرگ و زندگی پیدا کند
صفحه‌ی شطرنج
تنها راه یاد گرفتن، زندگی‌ کردن است
آتش
آکواریوم
زندگی موفق
چای نعنا
درختی که زندگی ما است
خطای سیستم
اسوالبارد
هوگو لوفر
چرخیدن به دور خود
لحظه‌ای از بحران مهلک در وسط ناکجاآباد
وقتی از پیدا نکردن کتابخانه‌ای درمانده‌ می‌شوی، آن‌هم وقتی واقعاً به یکی نیاز داری
جزیره
لایه‌ی منجمد دائمی
یک شب در لانگیربین
توقع
زندگی و مرگ و تابع موج کوانتومی
اگر قرار است برایم اتفاقی بیفتد، می‌خواهم آن‌جا باشم
خدا و دیگر کتابدارها
شُهرت
راه شیری
وحشی و آزاد
رایان بیلی
یک سینی نقره‌ای پر از کیک‌های عسلی
پادکست رازگشایی‌ها
زوزه
عشق و درد
متساوی‌الفاصله
رؤیای کسی دیگر
یک زندگی لطیف
چرا دنیای دیگری می‌خواهی اگر این یکی سگ‌ها را دارد؟
شام با دیلن
سالن آخرین شانس
تاکستان بوینا ویستا
زندگی‌های بسیارِ نورا سید
گمشده در کتابخانه
مرواریدی درون صدف
بازی
زندگی بی‌عیب‌ونقص
کاوشی معنوی برای ارتباطی عمیق‌تر با عالم هستی
هامراسمیت
سه‌چرخه
دیگر این‌جا نیست
برخوردی با پلیس
شکل جدیدی از دیدن
گل‌ها آب دارند
جایی برای قرارگرفتن نیست
حق نداری تسلیم بشی، نورا سید!
بیداری
از آن‌ سوی ناامیدی
چیزی که یاد گرفته‌ام
زندگی‌ کردن در مقابل فهمیدن
آتشفشان
چگونه تمام می‌شود

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب کتابخانه‌ی نیمه شب
نویسنده
مترجممینا صفری
ناشر چاپینشر میلکان
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات334
زبانفارسی
شابک978-622-254-343-3
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان خارجی
قیمت نسخه الکترونیک
60000 ت - 6.49 یورو
خرید کتاب الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

آنیتا ارزانی
۱۴۰۱/۱/۱۴
درود
۱. سبک داستان سورئال است
۲. نام رمان ارتباط منطقی با داستان دارد
۳. ایده داستان ارزیابی نوع زندگی است
۴. فضاسازی کاملا رعایت شده
۵. چارت داستانی دارای پرداخت عالی است، کشش، تعلیق، دیالوگها، و جمله بندی با استفاده از یک ریتم هماهنگ، خواننده را بدنبال داستان میکشد
۶. مخاطب، طیف جوان و با و
کمی تخفیف بزرگسال
۷. هدف داستان: هوشیاری ذهن خواننده نسبت به نوع تصمیم گیری در زندگی حساسیت انتخاب‌ها و نتایج ملموس آن‌ها در زندگی هر فرد
۸. نگاه: روانشناختی و تبعات اجتماعی
۹. ریتم داستان: فوق‌العاده قوی، با پی رنگی که خواننده را برای پایان با خود میکشد
۱۰. زاویه دید نویسنده: فراخوانی برای تکرار نکردن تجربه قهرمان داستان، و نساختن حسرت‌های بیهوده از گذشته
۱۱. پایان بندی جذاب و آموزنده
۱۲. نکات بالا نقد من از داستان بود، ولی نظری هم دارم، هنر هر نویسنده این است که خواننده با نوشتارش همذات پنداری داشته باشد که از این بابت مت هیگ را نشسته بر صندلی موفقیت میبینم. از دریچه‌ای نو ارزش زندگی کردن را با قایق تفکر به اقیانوس تجربه می‌اندازد. ۱۳. از قلم نویسنده، آشنا زدایی‌های نابی بکار برده شد که مانند الماس بر نگین کتاب میدرخشد و لذت خواندن را دو چندان میکند.
۱۴. توصیه میکنم مطالعه کنید، بی تردید خودتان را خواهید یافت. یک چراغ راه رایگان
یاس
۱۴۰۱/۱/۴
بیشتر ماها همیشه تو زندگیمون حسرت میخوریم چرا اینطور رفتار کردیم... اصلا چرا اینطوری شد... کاش این کارو قبول میکردم و...
. نورا تونست جای همه ما زندگی‌هایی رو تجربه کنه که هیچ حسرتی توش نباشه و حتی زندگی‌هایی رو زندگی کرد که خیلی خیلی بهتر هم بود.. درسته نمیتونیم هیچکدوم از این کار هارو انجام نه
بدیم... تو داستان رفتن، نه زندگی دیگه رو تجربه کردن، نه دیدن آدمای عزیز گذشته زندگیمون و... ولی... ولی میتونی خودت کتاب حسرت هات رو بنویسی میتونی توش زندگی کنی. حتی میتونی تغییرش بدی بدون اینکه لازم به کسی باشه. اینو بدون قرار نیست حتما چیزیو تجربه کنیم تا برامون درس بشه.
.
خیلی دوست دارم بیشتر بگم ولی داستانو همین الانشم انگار دارم لو میدم. خلاصه این کتابو به کتاب دوستان حتما پیشنهاد میکنم.
.
پ. ن: از همین حسرت هامون لذت ببریم چون شاید در زندگی‌های دیگه خیلی چیزا با بودنشون تغییر می‌کرد که خیلی بدتر بود.
Samaneh Hooshmandi
۱۴۰۱/۱/۷
به این میگن تخیل عالی. تاثیرگذار و اموزنده. مطمعنم روی دیدگاهم در لحظه‌های مایوس کننده زندگی تاثیر میذاره. بنظرم حتی اگه من دقیقا همینطوری که الان هستم بازم دراینده بوجود بیام و یا متفاوت از این چیزی که هستم بوجود بیام. وحتی اگه همین الان همزمان درجاهای دیگه‌ای از هستی همینطوری که هستم وجود داشته و باشم ویامتفاوت وجود داشته باشم هیچ تفاوتی بحال من نداره چون من چیزی ازش نمیدونم. نتیحه این که من همین یبار هستم بهتره خوب زندگی کنم. مگه اینکه بعداز مرگ اگاهی من از بین نره و شکل دیگه‌ای از زندگی باشه و من درکش کنم وهمینطور این زندگی و مرگها ادامه پیداکنه. اما اگه قبلا در زندگی دیگه‌ای مرده باشم و یا مرگ در این زندگی اولین مردن من باشه و بعدش من چیزیو بخاطر نیارم وهمینطور این زندگی و مرگها ادامه داشته باشه بدون اینکه من چیزی ازش بیاد داشته باشم ویا کلا خاموش بشم بازم میرسیم به اینکه من همین یبار وجود دارم وبهتره که خوب زندگی کنم🤔😉🤐
محدثه کرمی
۱۴۰۱/۱/۳
این کتاب عالی بود ممنون از کتابراه که رایگانش کرد انقذر جذاب بود که ازصب نشستم پاش ونتونستم کنارش بزارم من خودم عاشق کتاب‌های با موضوع جهان‌های موازی کوانتم تناسخ و کتاب‌های تخیلی هستم چون قوه تخیل خوبی هم دارم خودم جای شخصیت اصلی داستان حس میکردم و به موضوع جهان موازی اعتقاد دارم و دلم میخواست که ومیخواد همچین تجربه‌ای برای منم هم وجود داشته باشه خیلی جالب که بتونی زندگی‌های مختلفی داشته باشیاین کتاب به ما میگه مهماینکه خودمون باشیم ببینیم خودمون چیمیخوایین عشق بورزیم و خودمون قربانی ارزو‌ها خواسته حسرت هامون نکنیم خیلی وقت‌ها خیلی حسرت که میخوریم شاید اگ بهش میرسیدیم شاید واقعا اونی نبود که میخوانستیم اونطور که ما تصورش میکردیم وهر چیزی کنار اون راحتی‌ها شیرینی‌های رویاهامون یه سختی‌های هم داره گه تا تجربه زندگیشون نکنیم نمیفهمیم وهمه چیز تحت کنترل ما نیست وهیچ زندگی کامل نیست ممنون ازکتابراه واقعا لذت بردم خیلی کتاب دارم که نخوندمشون ولی این نمیدونم چطورشد انتخابش کردم ولی درست به جا بود پیام هاش برای من
کاربر Shimagoli
۱۴۰۱/۳/۴
کتاب بسیار خوب و جذابی هست، مخصوصا برای کسایی که ٣٠ سال رو رد کردن و گاهی فکر میکنن که کاشکی تصمیمات بهتری میگرفتن، کاشکی بیشتر درس میخوندن، کاشکی ازدواج میکردن، کاشکی کار میکردن، کاشکی یه رشته دیگه رو انتخاب میکردن و کلی حسرت دیگه‌ای که باعث میشه از زندگی‌ای که الان فرصت استفاده از اون رو دارن رو از دست بدن و هرروز تعداد این حسرت‌ها بیشتر و بیشتر بشه و نه تنها این اتفاق به نفعشون نیست بلکه خود باعث ایجاد حسرت‌های بیشتری هم میشه.
این کتاب زیبا بهمون یادآوری میکنه که همین الان میتونه بهترین نسخه از زندگی‌هایی باشه که بر اثر تصمیماتی که در گذشته گرفتیم به وجود اومده. به قول سهراب سپهری چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. فقط کافیه که نقطه‌ی دیدمون رو از حسرت‌ها برداریم و به سمت نعمت‌ها ببریم. قطعا که کار آسونی نیست اما میتونیم با خواستن شروع کنیم و اولین قدم رو برداریم.
خوندن این کتاب و شدیدا توصیه میکنم 🌹
کتاب خوان
۱۴۰۱/۷/۱۶
اگر بخوام صادقانه نظر بدم باید بگم که کتاب گیرایی هست و قلم و روند داستان، شما رو درگیر میکنه تا زودتر تمومش کنید. پس به نظرم کتابی نیست که نیمه کاره رها بشه.
اما در مورد خود داستان باید بگم که علیرغم تعاریف زیادی که شنیده بودم، فوق العاده نبود. به نظرم خوب کلمه مناسبی برای توصیف محتوای کتاب هست؛
حتی میشه گفت روانشناسی زرد رو پیروی میکنه. (⛔ اگر کتاب رو نخوندید ادامه کامنت ممکنه که داستان رو لو بده).
نظر من این هست که انگار کتاب درصدد راضی کردن ما بود تا بپذیریم، زندگی فعلی ما بهترین حالت ممکن هست و هر حالت دیگه‌ای به نتایج ناراحت‌کننده منجر میشه. انگار در لحظه خواندن، آدم امیدوار میشه اما میدونه که این امید الکی هست و پوچ، چون نویسنده می‌خواسته این زندگی فعلی بهترین باشه و حتماً چیزی در زندگی‌های دیگه اونو دلزده میکرد در صورتی که دلیل منطقی برای این فرض وجود نداره. شاید نکته مثبت این بود که نشون میداد تصمیم درست و غلط معنی نداره بلکه بسته به فرد میتونه یک تصمیم مناسب یا نامناسب باشه.
در کل میشه گفت کتاب خوبی هست اما تنها ارزش یکبار خوندن رو داره و چیز عجیبی به آدم اضافه نمیکنه.
امیرحسین فراهانی
۱۴۰۱/۸/۲۰
شاید زمانیکه این کتاب رو خوندم، حس کردم اونقدرها که ازش تعریف و تمجید کردن یک اثر فوق العاده نبود.... میتونستم حدس بزنم قراره چی بشه، چون بارها بصورت فطری، از خودم پرسیدم نسخه‌ی دیگری از من در یک جهان متفاوت از حالا چه میکرد... و هربار خیلی منطقی به این نتیجه رسیدم که آن من، بهترین ورژن از خودمه که میتونم به پاش بایستم و ازش لذت ببرم... این کتاب از ابتدا مشخص بود چه نتیجه‌ای میخواد بگیره. پس من رو شگفت زده نکرد... منتها گامهای رسیدنش به اون مقصود معین، کاملا هنرمندانه چیده شده بود. درک بالای نویسنده از عواطف مختلف... از نقشهای گوناگون... این منو شگفت زده کرد. " فقط قدرت نویسندگی نویسنده "، نه خود کتاب و نه موضوعش که تکراری بود و نه حتی شیوه‌ی روایت داستان که گپ خیلی بزرگی توش بود... و اما اون گپ بزرگ (خطر اسپویل): اینکه نورا با احساسات و عواطف و منویات درونی خودش وارد هر زندگی میشد، نه با احساسات اون نورای درون اون زندگی... مشخص بود از اون زندگی حس رضایتی نخواهد داشت. کسی که چهل سال بدون ازدواج و فرزند یا هر چیز دیگری عمرشو سپری کرده، به یکباره قرار بگیره دراین زندگی پر واضحه که خوشش نخواهد آمد! هر نقشی، هر حسی یک تاریخچه در عقبه‌اش داره. نویسنده باید این مورد رو در نظر میگرفت که اگر با حس همون نورای اون زندگی بخصوص، اجازه‌ی تجربه‌ی همون کتاب زندگی بهش داده میشد، باز هم دلش میخواست اون زندگی رو ترک کنه یا نه...؟! باز هم دوست داشت برگرده به زندگی خاموش خودش...؟ در نهایت کتاب انگیزشی و نسبتا خوبی بود، از اونهایی که در آخرش با خوندن کلمات انتهایی حس میکنی تحت تاثیرقرار گرفتی!
melika baradaran
۱۴۰۱/۷/۲۳
کتاب جالبی بود و ایده‌ی جذابی داشت.
فکر این که اگر برمیگشتم و مسیر متفاوتی رو انتخاب می‌کردم خیلی وقتا ما رو رها نمیکنه ولی شخصیت این رمان بر خلاف ما این شانس رو پیدا میکنه که حسرت‌هاش رو زندگی کنه و از نتیجه‌ی انتخاب‌های متفاوتش آگاه بشه.
نقدی که البته من به این کتاب دارم اینه که عمق ماجراها و
میتونست بیشتر باشه علاوه بر اون خیلی هندی و قابل پیش بینی، راه‌هایی که فرد فکر میکرد اگر رفته بود بهتر می‌شد باعث بدتر شدن اوضاع میشدن. این به من خواننده این تصور رو القا میکنه که نویسنده‌ی داستان میخواسته دوباره یکی از کلیشه‌های رایج (شاید خیرت در چیزی بوده که اتفاق افتاده) و (شاید اگر فلان راه رو میرفتی اونقدری هم که فکر میکنی خوشحال نمیشدی) رو به خواننده ارائه کنه.
با این وجود اگر دنبال کتابی هستید که به فکر فرو ببردتون حتما این کتاب رو بخونید و به این فکر کنید که شما اگر توی کتابخونه‌ی نیمه شب بیدار می‌شدید چه ماجراهایی رو تجربه می‌کردید؟
حمید میرباقری
۱۴۰۲/۳/۲۶
اول باید از مترجم به خاطر ترجمه روونش تشکر کرد هرچند ویراستاری و نگارش کتاب تعریفی نداره و میشه گفت تا حدی زحمت مترجم رو خراب کرده در مورد کتاب چند نکته به نظر من وجود داره اول اینکه نویسنده در برخی فصول کتاب بالاخص فصلی که داره سرسری نسبت به زندگی‌های نورا حرف میزنه مستاصل شده و نمیدونه میخاد چی و بگه چکار کنه در فصول دیگه هم که مفصل از زندگی هاش حرف میزنه بعصی جاها خودش گیج میشه و من خواننده رو هم در این سردرگمی همراه خودش میکنه نکته بعدی اینه که به لحاظ موضوعی هرچند بسیار موشکافانه و دقیق راجع به معنای زندگی حرف زده میشه و فلسفه پشت کتاب بینظیره ولی سلیقه من این رو می‌خواست که وقتی نورا به زندگی‌های مورد تصورش میره خودش در اونجا گنگ نباشه کما اینکه این گنگی نورا در چند زندگی باعث از بین رفتن میلش به اون زندگی میشه که به نظرم از لحاظ فلسفه کتاب موضوعیت نداره چرا که علت نخاستن اون زندگی گنگ بودن خودشه نه صرفا عدم علاقه به شرایط نکته بعدی ۲۰ صفحه انتهایی کتابه که اصرار نویسنده به ادامه دادن و تبدیل کردن کتاب با این محتوای قدرتمند به کلید اسرار به نظرم توی ذوق خواننده میزنه ولی در کل فلسفه بینظیر و طرح نظریه‌های فوق العاده در قالب داستانی هوشمندانه به نظرم فوق العاده بود
Ehsan Ahady123
۱۴۰۱/۱۲/۱۹
با مطالعه و مرور این کتاب و مقایسه زندگی شخصیت این اثر با خود میتوان نتیجه گرفت که حس افسردگی، ناامیدی، تنفر از زندگی و قرار گرفتن در موقعیت‌های سخت و دشوار و یا حتی پایان دادن به آن در مواقعی نادر را شاید کم تر کسی هست که تجربه نکرده باشد. مطالعه این اثر نشان می‌دهد که هیچ زندگی وجود ندارد که بی و کامل، نقص عاری از هر گونه مشکل باشد. همه انسان‌های چه خوشبخت و چه نگون بخت مسلماً حسرت‌هایی را ناشی از عدم انتخاب صحیح در برهه‌هایی از زندگی با خود به دنبال دارند. این موضوع قابل درک هست که گذشته قابل تغییر نیست و تنها راه جبران یک اشتباه و تصمیم‌های غلط گذشته عدم تکرار مجدد آن هست. در بخشی از کتاب میخوانیم که نورا در اوج مشکلات و حس ناامیدی به زندگی‌اش پایان میدهد اما این فرصت به او اعطا میشود که هر کدام از فصل‌های زندگی‌اش را مرور کند که در گذشته در هر بخش از زندگی‌اش هر تصمیمی می‌گرفت چه تغییراتی را در آینده شاهدش بود و با این حقیقت روبرو میشود که در هر بخش از زندگی‌اش موقعیت‌های خوب و بد وجود دارد و هیچ زندگی کامل نیست که کاستی‌هایی نیز نداشته باشد و این باور انسان نسبت به زندگی هست که آن را به کام آدمی شیرین و یا تلخ میکند.
Sara BT
۱۴۰۱/۱۰/۲۲
این کتاب برام ارام بخش بود. برای کسانی که میل به داشتن یا امتحان چندین نوع زندگی متفاوت را دارن کمک میکنه که بتونن راحت تر مسیرشون رو پیدا کنن و به یه نتیجه‌ای برسن. یا حتی اونهایی که دارن بار سنگین حسرت‌هایی رو برای مدت‌ها روی دوششون تحمل میکنن این داستان به طرز عجیبی مثل دارو عمل میکنه. البته، از فهم قسمت‌هایی کتاب، به علت اصطلاحات ناآشنا و به طور ناگهان بیش از حد تخصصی، سخت میشد. من برای اینکه این قسمت‌ها مانع درک مفهوم داستان نشوند مجبور شدم تا حدی نادیده بگیرم و به اصل مطلبی که اون بخش میخواست برسونه توجه بدم، که به نظرم این مشکل تا حد زیادی به علت عدم توجه کافی نویسنده بوده و این از درجه کیفیت کتاب کم میکنه. و خب به نظرم فضا سازی تجربیات میتونست خیلی بهتر باشه چون خیلی سریع و مختصر به هر تجربه پرداخته شده بود، شاید قصد از این مختصر نویسی، کوتاه کردن کلام و حجم کتاب بوده که خواننده را تا انتها نگه داره. ولی نشانه گیری اشتباهی برای استوار نگه داشتن خواننده بر کتاب بود چون داستان ارزش پردازش بیشتر را داشت. یعنی به شخصه اگر اصل موضوع داستان برایم جالب نبود خواندن این کتاب را ادامه نمیدادم. این دو مشکل اصلی داستان است. یعنی ایده و مسیر کلی داستان خوبه ولی پردازش و ترتیب بندی ضعیفی داره که در کل باعث رتبه‌ای متوسط برای کیفیت کلی کتاب میشه. به نظرم ترجمه چنین کتابی باید چالش بر انگیز بوده باشه، پس از همین جا به مترجم خانم صفری خدا قوت میگم و امیدوارم در این مهارت، به درجات والا و لذت بخش برسه. از کتابراه هم ممنونم که امکان بهره برداری از این کتاب را برای ما فراهم کرد. امیدوارم این تیم در مسیر ترویج کتابخوانی، هوشیارانه خلاقانه و مفید پیش برن و موفقیت‌ها رو یک به یک تجربه کنن.
sadaf khd
۱۴۰۱/۷/۹
این کتاب برای وقتی که حالمون بده بهترین درمانه!
وقتی شروع به خوندنش کردم اصلا هیچ ایده‌ای نداشتم که قراره انقدر قشنگ و خوب باشه!
این کتاب دیدمون به زندگی رو تغییر میده
و بهمون یاد میده با کسی که هستیم کنار بیایم و خودمونو دوست داشته باشیم.
یاد میده که اصلا غصه اتفاقات و فرصت‌های از دست رفته
رو نخوریم چون اصلا معلوم نیست سرانجام همشون چی میشده اصلا معلوم نیست
اون اتفاقات خوب بودن یا حتی ما اونارو دوست داشتیم!
بهمون یاد میده که تو زندگیمون مهربون تر باشیم و زندگی رو آسون بگیریم و به همه عشق بورزیم و کدورتارو بذاریم کنار...
خیلی خیلی قشنگ بود واقعا دلم میخواست من هم میتونستم برم کتابخونه نیمه شب تا قدر زندگی خودمو بیشتر بدونم...
البته الان بعد خوندن این کتاب بیشتر قدر زندگیمو میدونم و به چیزایی که کتاب گفته بود خیلی فکر میکنم...
در کل عالیه و وقتی که از همه جا نا امیدید و از دست خودتون ناراحتید بهتون کمک میکنه..
ترجمه کتاب هم خوب بود ممنونم از کتابره
Sadaf Akhlaghi
۱۴۰۱/۲/۳۱
بی نظیر بود، سبک سورئال داستان عالی بود عنوان کتاب هوشمندانه انتخاب شده بود و کتاب گروه سنی نوجوان تا بزرگسال در برمیگرفت.
خیلی ظریف و زیبا یک مشکل اجتماعی بنام افسردگی و خودکشی را نشان داده بود و پشیمونی حاصل از آن را به نمایش کشیده بود.
نقطه اوج کتاب لحظه‌ای بود که شوق زندگی در نورا زنده شد.

هدف نویسنده بجز بیان کردن ارزش زندگی، این بود که بیان کنه زندگی الان تو بهترین ورژن زندگیته به شرطی که بهترین خودت باشی، تلاش و امید رو فراموش نکنی، گاهی تنها چیزی که لازم خوب دیدن و خوب شنیدن برای ایجاد یک تغییر کوچیک.
در کتاب خیلی زیبا بیان شده که هر انتخاب نتایجی دارد هرچند انتخاب‌ها کوچک باشه باز هم نتایج قابل توجهی دارد. شما در هر صورت حسرت‌هایی دارید اما اگه با دقت و مشورت و بر اساس خواسته خودتون انتخاب کنید کمترین حسرت خواهید داشت.
گاهی حسرت مسیر‌های نرفته و کار‌های نکرده‌ای میخوریم که ازاول بی راهه بودن و فقط چون اون زندگی رو نزیسته ایم بیهوده حسرت میخوریم و قدر دان چیزی که داریم نیستیم.
نکته بعدی انتخاب کردن مسیر و سبک زندگی طبق علایق و اولویت‌های شخصی هر فرد بود اینکه نفر اول زندگیتون خودتون و خواسته خودتون اولویت‌است یک زندگی داری به سبک خودت زندگی کن.
طبق گفته کتاب نقش اول زندگیت خودتی، مهمترین وظیفه زندگی کردنه و به همین دلیل که مربی، مادر، پدر، دکتر و.... می‌شویم وگرنه این‌ها به تنهایی هدف نیستن فقط وسیله و راه‌هایی‌اند که بهترین خودمون باشیم.
این نقد من از کتاب بود و توصیه میکنم بخونیدش.
محمد نوری
۱۴۰۱/۲/۱۰
شخصیت اصلی داستان زنی به‌اسم نورا سید (Nora Seed) است. زندگی نورا پر از حسرت و پشیمانی است و تمام این‌ها نورا را تبدیل به زنی غمگین و افسرده کرده است. یک‌روز نورا، ناگهان از کار بی‌کار می‌شود. وقتی نورا از رئییسش دلیل اخراجش را می‌پرسد او جواب می‌دهد: “اوضاع بده و دیگه نمی‌تونم بهت حقوق بدم و بذارم مشتری‌ها رو با قیافه افسرده‌ات فراری بدی! ”
درحالی که انگار زندگی بدتر از این نمی‌توانست بشود در همان روز گربه عزیز نورا یعنی ولتر (Voltaire) می‌میرد. نورا برای مدتی طولانی‌ به صورت آرام گربه‌اش که دیگر تکان نمی‌خورد زل می‌زند و با تمام وجود تنها یک چیز را احساس می‌کند؛ حسادت! حسادت به رهایی‌ و آرامشی که در صورت گربه‌اش ولتر وجود دارد. آن شب نورا اوردوز می‌کند ولی به‌جای این‌که بمیرد ناگهان سر از یک کتابخانه درمی‌آورد. نورا در آن‌جا با یک کتاب‌دار بسیار دانا آشنا می‌شود. کتاب‌دار به نورا می‌گوید که یک انسان در طول زندگی‌ میلیون‌ها تصمیم می‌گیرد و تمام تصمیم‌ها، هرچند جزئی، قدرت این را دارند که مسیر زندگی او را بالکل تغییر دهند. در ادامه داستان کتاب‌دار به نورا درباره ماهیت کتاب‌ها می‌گوید و نورا می‌فهمد تمام کتاب‌ها در واقع درهایی به زندگی‌های دیگر خود او هستند. زندگی‌هایی که نورا می‌تواست داشته باشد اگر تصمیم‌های متفاوتی می‌گرفت.
کتاب‌دار در ادامه توضیحاتش می‌گوید تنها یک کتاب است که با سایر کتاب‌ها متفاوت است. این کتاب جلدی بسیار سنگین دارد و خواندن بیش‌تر از چند خط آن می‌تواند برای نورا بسیار خطرناک باشد. کتاب حسرت‌ها!
بهاره
۱۴۰۳/۱/۱۳
یکی از بهترین کتاب‌هایی که خوندم همین بود، نمیدونم چجوری میشه برای این اثر ارزشمند حتی نقدی نوشت، نه زیاده گویی انجام شد نه داستان پراکندگی داشت و نه موضوع دم دستی و تکراری بود، چه چیزی زیباتر از پرداختن به حسرت‌های زندگی آدمی و چه چیزی غم انگیزتر از دیدن نتیجه اینهمه سال حسرت را در یک شب... چقدر و با تک تک کلمات این کتاب همزادپنداری کردم... با مردی که میخواست باهاش ازدواج کنه نکرد.. رویایی که از زندگی خودش با اون مرد دید سراسر صورتمو پر از اشک کرده بود هی با خودم میگفتم منم اگه باهاش بودم یعنی الان زندگیم چجوری بود؟ کاش واقعا همچین موهبتی تو زندگی تک تک ما وجود داشت که بتونیم با سرزدن به یه کتابخونه برای لحظاتی هرچند کوتاه در فضای داستان‌های زیست نشده زندگی هامون پرسه بزنیم، این کتاب به نوعی جواب تمام سوالاتی با مضمون (چرا نشد؟ اگه میشد چی میشد؟) هست. خوندنشو به تمام اونایی که هرروز و هرثانیه از زندگی در حال بها دادن به حسرت‌های گذشته زندگیشون هستن پیشنهاد میکنم. نمیدونم این تظر نقد محسوب میشه یا نه ولی صرفا خواستم احساساتمو از مطالعه این کتاب با دیگر دوستان به اشتراک بذارم، ممنون از کتابراه برای فراهم سازی بستری به منظور مطالعه این اثر
مشاهده همه نظرات 846

راهنمای مطالعه کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

برای دریافت کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.