معرفی و دانلود کتاب گامبی نهایی: کتاب سوم مجموعه بازی‌های میراث

معرفی کتاب گامبی نهایی: کتاب سوم مجموعه بازی‌های میراث

ایو حریف قَدری است. به میدان آمده تا ایوی را از معرکه بیرون بیندازد و جایگاه خود را به‌دست آورد. او بازی تازه‌ای به‌راه انداخته و تا هنگامی‌که اموال و قلب هاثورن‌ها را از آن خود نکند راضی نمی‌شود. کتاب گامبی نهایی نوشته‌ی جنیفر لین بارنز ما را به قصر پر حادثه می‌برد تا در بازی تازه‌ای که وارث بر حق هاثورن‌ها، ایو، آغاز کرده همراه شویم؛ این آخرین بازی است و باید سرنخ‌ها را به‌خوبی دنبال کنیم تا حقیقت نمایان شود. رمان حاضر جلد سوم از مجموعه کتاب بازی‌های میراث و یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز و آمازون است.

درباره‌ی کتاب گامبی نهایی

کسی او را نمی‌‌شناسد. حدأقل اورن این‌طور فکر می‌کند. زن ناشناس جلوی دروازه ایستاده و می‌خواهد به قصر وارد شود. نام او در لیست مهمانان دعوت شده نیست و حضورش در این شب خاص، به این معنا است که چندان غریبه نیست و احتمالاً از ماجراهایی که اخیراً در قصر پیش آمده خبر دارد. ایوری نام او را از اورن می‌پرسد و پاسخی که می‌شنود برای بهم‌ریختن روح و روانش کافی است؛ ایو. او بازگشته است. پنهان‌کاری‌های خانواده‌ی هاثورن نتیجه نداده و دختر خونی و بیولوژیک هاثورن‌ها به قصر آمده. او در مقابل قصر ایستاده تا به جمع خانواده بازگردد و حق و سهم خود را به‌عنوان وارث خونی و بر حق طلب کند. کتاب گامبی نهایی (The Final Gambit) دقیقاً هنگامی که همه‌چیز خوب و آرام است، بمبی ویران‌گر را در شب تولد ایوی، به زندگی او پرتاب می‌کند.

وقتی گذشته زنده می‌شود: گامبی نهایی و نبرد وارثان

جنیفر لین بارنز (Jennifer Lynn Barnes) داستان گامبی نهایی را تا اندازه‌ای پیچیده می‌کند که خود ما نیز در میان روابط بین شخصیت‌های حاضر و غایب و واقعیت و توهم گم می‌شویم؛ اما مشکل چیزی فراتر از سردرگم شدن ماست؛ خانواده‌ی هاثورن در حال از هم پاشیدن است و بنای اعتماد و دوستی که مدت‌ها برای ساختنش کوشیده بودند، پیش چشمانشان فرو می‌ریزد و خاکستر می‌شود.

ایوری ایو را می‌شناسد. قبلاً با او دیدار کرده و از دیدنش غافل‌گیر نمی‌شود؛ اما جیمسون و گریسون از وجود این دختر خبر نداشتند. ایوی تصور می‌کند که گریسون نمی‌تواند حضور ایو را تحمل کند. این دختر بسیار شبیه به امیلی است؛ زنی که هر دو برادر دوستش داشتند و در بازی مرگباری که هاثورن‌ها آن را ترتیب دادند، زندگی‌اش را باخته است. از میان دو برادرِ داستان گامبی نهایی، گریسون هیچ‌وقت نتوانسته خود را ببخشد و زخم از دست دادن امیلی همچنان روح او را آزار می‌دهد؛ همین موضوع باعث شد تا ایوی سعی کند ایو را از پیش چشمان گریسون مخفی نگه‌دارد و اجازه ندهد گریسون او را دیده و به یاد امیلی بیفتد؛ اما هیچ‌چیز آن‌طور که باید پیش نمی‌رود.

در شب تولد ایوی، گریسون با نگاه خیره به چشم‌های روشن، موهای سرخ رنگ و قدم‌های قاطع ایو زل زده است. نمی‌تواند چیزی که می‌بیند را باور کند! ایو همانند امیلی است. از ظاهر و لحن کلام گرفته تا قامت و حتی لباس پوشیدن! اما موضوعی که نخستین گلوله را به‌سمت اعتماد گریسون به ایوی شلیک می‌کند همین پنهان‌کاری است. گریسون از ایوی توقع نداشت که واقعیتی به این مهمی را به او نگوید و دختری که او را به یاد معشوقش می‌اندازد از او پنهان کند. ایو همچون شیطانی دوست‌داشتنی آرامشی را که بر کتاب گامبی نهایی حاکم بود برهم‌می‌زند و بازی پر راز و رمزی جدیدی را به راه می‌اندازد.

حضور ایو آغازگر اختلافات و بحران‌های گوناگون است. این دختر آینه‌‌ی تمام‌نمای گذشته است؛ زمانی که جیمسون و گریسون عاشقانه کسی را دوست داشتند و زندگیشان زیباتر از حالا بود؛ ایو برای ایوی یک تهدید به‌حساب می‌آید. او وارث همه‌چیز است و می‌خواهد اموال هاثورن‌ها را تصاحب کند؛ اما این تنها خطری نیست که ایو با خود به این قصر آورده. جنیفر لین ‌بارنز احساسات ایوی را با تمام جزئیات شرح می‌دهد؛ او دختری غریبه است که تنها بر اساس یک وصیت‌نامه به کاخ هاثورن‌ها وارد شده. هر چقدر هم که جیمسون و گریسون او را همانند اعضای خانواده‌ی خود بدانند، در نهایت هم‌خون نبودن و بیگانگی بر روابط آن‌ها سایه می‌افکند. تا پیش از حضور ایو، ایوی محبوب و تنها وارث بود، اما به‌محض قدم گذاشتن این دختر مو قرمز در قصر هاثورن‌ها، ناگهان همه‌چیز تغییر کرد؛ ایوی حالا باید حد و مرز خود را بداند. ناچار است همه‌چیز را با ایو تقسیم کند؛ نه فقط اموال و املاک را، بلکه باید عشق هاثورن‌ها را نیز به ایو که یادآور امیلی است با سخاوت ببخشد؛ اما این راه به‌نفع هاثورن‌هاست؟ این رازی است که تا پایان بازی ایو و ایوی آشکار نخواهد شد؛ رازی که در نهایت باید یکی از این دو زن را حذف کند.

رمان معمایی گامبی نهایی با ترجمه‌ی نجلا محقق در انتشارات نون منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب گامبی نهایی

• از پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز
• از کتاب‌های پرفروش سایت آمازون
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب نوجوان گودریدز
• برنده‌ی جایزه‌ی Lovely Books Community Award سال 2023

کتاب گامبی نهایی برای چه کسانی مناسب است؟

همه‌چیز خوب به‌نظر می‌رسد؟ وضعیت بر وفق مراد پیش می‌رود و تصور می‌کنید قرار نیست اتفاقی تلخ و ویران‌گر، زندگیتان را دگرگون کند؟ احتمالاً خود نیز می‌دانید که به‌محض آرام شدن اوضاع، طوفانی سهمگین به‌پا خواهد شد و باید خود را برای روبه‌رو شدن با آن آماده کنید. رمان گامبی نهایی دقیقاً در همان لحظات که وضعیت خوب به‌نظر می‌رسد، آشوب به پا می‌کند تا دوباره بر سر میز بازی بنشینیم و معماهای مرگبار را از سر راه برداریم. این کتاب برای علاقه‌مندان به آثار معمایی و خوانندگان کتاب اول و دوم مجموعه بازی‌های میراث جالب و مناسب است.

در بخشی از کتاب گامبی نهایی: کتاب سوم مجموعه بازی‌های میراث می‌خوانیم

«این امیلی نیست.» چشم در چشمش دوختم و اجازه ندادم نگاهش را بگیرد. «و تو توهم نزدی.»

نگاه گریسون لحظه‌ای به پشت شانه‌ام دوخته شد. «دارم می‌بینم...»

گفتم: «می‌دونم.» دستم را کنار صورتش گذاشتم و مجبورش کردم دوباره به من چشم بدوزد. «اون واقعیه. اسمش ایوه.» مطمئن نبودم حرف‌هایم را می‌شنود یا نه، چه برسد به اینکه درک کند چه می‌گویم. «اون دختر توبیه.»

«اون شبیهِ...»

در حالی که دستم هنوز روی فک او بود، گفتم: «می‌دونم. مادر امیلی مادر ژنتیکی توبی بود، یادته؟» توبیِ نوزاد، مخفیانه، در خانوادۀ هاثورن به سرپرستی گرفته شده بود. آلیس هاثورن وانمود کرده بود باردار است تا پذیرش فرزند را پنهان کند و توبی را فرزند خودش جا بزند. ادامه دادم: «که باعث می‌شه ایو از نظر خونی، لاکلین باشه. شباهت خانوادگیه.»

«فکر کردم...» گریسون حرفش را ناتمام گذاشت. یک هاثورن به ضعف اقرار نمی‌کرد. «تو می‌دونستی.» گریسون به من نگاه کرد و بالاخره دستم را رها کردم تا از صورتش پایین بیفتد. «تو از دیدنش غافلگیر نشدی، ایوری. تو می‌دونستی.»

آنچه را نمی‌گفت شنیدم. اون شب توی سرداب... من می‌دونستم.

گفتم: «توبی می‌خواست وجودش پنهان بمونه.» به خودم گفتم به همین دلیل به گریسون نگفته بودم. «این زندگی رو برای ایو نمی‌خواست.»

گریسون با همان لحن وارث مسلم‌گونه‌اش پرسید: «دیگه کی می‌دونه؟» همان لحنی که باعث می‌شد پرسش‌ها سرسری به نظر برسند، انگار به کسی که از او می‌پرسید لطف می‌کرد که به‌جای اینکه خودش جواب را از ذهنش بیرون بکشد، به کلام می‌پرسید.

جواب دادم: «فقط جیمسون.»

بعد از مکث طولانی و عذاب‌آوری، نگاه گریسون از من گذشت و در حالی که احساسات در تک‌تک عضلات فکش نقش بسته بودند، به ایو چشم دوخت. مطمئن نبودم چقدر از عذابش به این دلیل است که فکر می‌کند او را ضعیف تصور کرده‌ام و چقدر از آن به‌خاطر ایو است. در هر صورت، این بار گریسون از رنجش پنهان نشد. به‌طرف ایو رفت و اجازه داد رنج بیاید؛ مانند مردی که زیر باران سرد و گزنده‌ای می‌رفت.