معرفی و دانلود کتاب مزاحم نشو

معرفی کتاب مزاحم نشو

کتاب مزاحم نشو نوشته فریدا مک فادن نویسنده آمریکایی، روایتگر چند جنایت است. داستان با قتل‌های مختلفی آغاز می‌شود که پلیس را به خود مشغول کرده است و در این میان، زنی به نام کویین وجود دارد که زندگی‌اش با این قتل‌ها گره خورده. این کتاب معمایی، جنایی و دلهره‌آور، با پیچش‌های داستانی زیاد خود مخاطب را میخکوب می‌کند.

درباره کتاب مزاحم نشو

اغلب قاتلان آدم‌های نابغه‌ای هستند که می‌توانند با زیرکی، طعمه‌هایشان را شکار کنند! شما چطور فکر می‌کنید؟ فریدا مک فادن (Freida McFadden) در کتاب مزاحم نشو (Do Not Disturb) داستان خود را تصویر با زنی شروع می‌کند که جلوی سینک ایستاده و سعی دارد با آب داغ خون روی دستانش را بشوید. خونی که متعلق به همسرش است! بله، او همسرش را به ضربات چاقو به قتل رسانده اما در همان لحظات بین اعتراف کردن و فرار تردید دارد. در نهایت تصمیم می‌گیرد پیش از اینکه پلیس یا مادر همسرش بویی از ماجرا ببرند از آن‌جا فرار کند و تا می‌تواند از آن محل دور شود.

زن، که کویین نام دارد، به یک متل متروکه وارد می‌شود و فکر می‌کند صاحب این متل نمی‌تواند آدم بدی باشد و اینجا هم جای بدی به‌نظر نمی‌آید؛ اما این زن نمی‌داند که با ورود به این متل وارد چه ماجرای پیچیده‌ای شده است. متلی که تاریخچه‌ی هولناکی دارد و مو بر تن هر شنونده‌ای سیخ می‌کند. حالا کویین قرار است شب را در این مکان بگذراند. با خیال اینکه می‌تواند خواب راحتی داشته باشد و فردا صبح خودش را گم و گور کند. اما سرنوشت اتفاق دیگری را برایش درنظر گرفته است و کویین باید بر سر زندگی خود بجنگد تا بتواند از آن‌جا رها شود...

این خلاصه‌ای از داستان کتاب مزاحم نشو بود. داستانی که اگر آن را شروع کنید نمی‌توانید از آن دل بکنید. فریدا مک فادن که در نوشتن داستان‌های جنایی و معمایی تبحر خاصی دارد با نگاهی ویژه، داستانی غیرکلیشه‌ای را خلق کرده که در تمام لحظات داستان از آن لذت خواهید برد. مک فادن با توانایی منحصر به‌فردش قصه را به‌گونه‌ای جلو می‌برد که تا لحظه‌ی آخر نمی‌توانید انتهای آن را حدس بزنید و همین موضوع کتاب را به انتخابی مناسب برای علاقه‌مندان به ژانر معمایی تبدیل کرده است. علاوه‌براین‌ها این نویسنده با درون‌مایه‌ی روانشناختی در داستان خود، توانسته شور و هیجانی خاصی به آن ببخشد.

نکوداشت‌های کتاب مزاحم نشو

• فریدا مک فادن عجب اثری خلق کرده است! از اول تا آخر کتاب نمی‌شود چیزی را حدس زد و پیچش‌های داستانی غیرقابل پیش‌بینی هستند. نمی‌شود کتاب را زمین کذاشت. (خواننده آمازون)
• این کتاب شما را درگیر خود می‌کند جوری که نمی‌توانید آن را زمین بگذارید. (خواننده آمازون)
• کتاب مزاحم نشو فراتر از عالی بود. کتابی کامل و بی نظیر که نمی‌شود آن را زمین گذاشت. (خواننده آمازون)
• بهترین کتابی که در این مدت خواندم، شدیدا پیشنهاد می‌شود. (خواننده آمازون)
• کتاب دلهره‌آور و روانشناختی با چاشنی طنز. کاملا سبکی که موردعلاقه‌ی من است. پیشنهاد می‌شود. (خواننده آمازون)

کتاب مزاحم نشو مناسب چه کسانی است؟

این رمان را به طرفداران کتاب‌های دلهره‌آور و دوست‌داران رمان‌های معمایی و جنایی روانشناختی توصیه می‌کنیم.

با فریدا مک فادن بیشتر آشنا شویم

فریدا مک فادن نویسنده آمریکایی تبار و یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان نیویورک تایمز به شمار می‌آید. وی پزشک متخصص در زمینه آسیب‌ها و مشکلات مغزی است که با توجه به توانایی‌اش در نویسندگی وارد این حرفه نیز شده است. این نویسنده در زمینه‌ی طنز پزشکی و رمان‌های دلهره‌آور روانشناختی فعالیت دارد. از جمله معروف‌ترین کتاب‌های او می‌توان به کتاب «ندیمه» اشاره کرد. او در کتاب‌هایش با استفاده از سبک تعلیق‌های پر پیچ و خم باعث می‌شود خواننده تا انتهای داستان از آن لذت ببرد و آن را دنبال کند. از آثار ترجمه شده‌ی او می‌توان به «مزاحم نشو»، «بانوی طبقه بالا» و «یکی پس از دیگری» اشاره کرد. علاوه‌براین‌ها او کتاب‌هایی نظیر «راز ندیمه»، «هرگز دروغ نگو»،«یادت می‌آید؟» را نوشته است.

در بخشی از کتاب مزاحم نشو می‌خوانیم

نمی‌خواهم بگویم که او ساقی مواد مخدر بود یا یک جانی خطرناک. من کشتمش؛ در دفاع از خودم شوهر خودم را کشتم! فقط می‌توانم بگویم که دلیل خوبی داشتم. یک نگاهی بهش کردم که آن پایین افتاده بود و خون گرمش داشت دایره کج و معوجی را زیر بدنش روی زمین شکل می‌داد. چاقو هم کنار بدنش افتاده بود و ازش خون می‌چکید. اثر انگشت من هم رویش پیدا بود. یک لحظه به فکرم رسید که دسته‌اش را تمیز کنم ولی بعدش گفتم: «خب که چی؟» اینجا خانه من است و هیچ‌کس هم به اندازه من برای کشتنش انگیزه نداشته. رد اثر خون را روی فرش گرفتم و همه جایش را خوب وارسی کردم. اوه! آقاپلیسه وقتی مرا دید که دِرِک تقریباً همان موقع در حال جان دادن بوده. پس خیالم می‌تواند بابت چند تا قطره خون راحت باشد!

خم شدم و دامن را روی خون‌ها مالیدم. در حال حاضر می‌توانم فکر کنم که دامنم یک هدف دست‌نیافتنی‌ است! چشم‌های وق‌زده قهوه‌ای‌اش نظاره‌گر پوچی و نیستی شده بود! ماهیچه‌های صورتش برای اولین بار رنگ آرامش را به خودشان دیده بودند؛ حداقل از وقتی که می‌شناختمش. حتی وقتی می‌خوابید هم انگار یک حالت تنش و اضطرابی داشت. انقدر دندان‌قروچه می‌کرد که از خواب بپرم. شاید بالاخره الان به آن آرامشی رسیده که حتی اپلیکیشن مدیتیشن توی گوشی‌اش هم نتوانسته بود برایش به ارمغان بیاورد. مطمئنم دیگر به آن آرامش والا و سعادت محضی که می‌خواسته رسیده است.