معرفی و دانلود کتاب صوتی حریق در باغ زیتون

معرفی کتاب صوتی حریق در باغ زیتون

گراتزیا دلدا نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل در کتاب صوتی حریق در باغ زیتون ماجراهای دو خانواده را روایت می‌کند که به دلیل نامزدی دختر و پسری جوان به هم متصل شده‌اند، اما با ظهور عواطفی غیرمنتظره روابط آن‌ها رو به تیرگی می‌گذارد....

درباره‌ی کتاب صوتی حریق در باغ زیتون

داستانی مملو از احساسات عمیق و خفته. کتاب صوتی حریق در باغ زیتون (L'incendio nell'oliveto) قصه‌ی افرادی است که هرکدام در تنهایی خود معنایی یگانه برای انسانیت می‌یابند. یک طرف این رمان پرکشش خانواده‌ای فقیر است که به دنبال راهی برای نجات آینده‌شان هستند و سمت دیگر، ‌خانواده‌ای مرفه که ارتباطی نزدیک با آن‌ها دارند. گراتزیا دلدا (Grazia Deledda) در خانه‌ی هرکدام آن‌ها ماجراهایی را به جریان انداخته که با وجود تفاوت‌ها در یک نقطه مشترکند: تغییر سنت‌ها.

خانواده‌ی مارینی را مادربزرگ آگوستینا در چنگ گرفته که زندگی کنونی‌اش پاسخگوی جاه‌طلبی‌های او نیست. تنها اعضای خانواده‌ی او پسری میانسال و بی‌جربزه، عروس بیوه‌اش نینا، نوه‌ها و یک خدمتکار است که هیچ برگ برنده‌ای در اختیار او قرار نمی‌دهند. پس آگوستینای سالخورده در کوشش برای ارتقا وضعیت مالی و اجتماعی نوه‌هایش نتیجه می‌گیرد که راهی جز ازدواج نوه‌ی بزرگش -آناروزا- با مردی ثروتمند وجود ندارد.

در همان حوالی خانواده‌ی مورا، قوم‌وخویش ثروتمندشان زندگی می‌کنند؛ زن و شوهری سالمند با پسری جوان که تنها وارث آن‌هاست. مرد خانه پسرش را برای ادامه‌ی تحصیل به جای دیگری فرستاده و خوب می‌داند آینده‌ای درخشان در انتظار اوست. در واقع اگر بخواهیم صادق باشیم تمام اهالی به حضور مردی لایق چون استفانو مورا می‌بالند. همه چیز در جمع کوچک سه‌نفره‌شان به‌نظر بی‌نقص می‌رسد، گویی که خانواده‌ی مرفه مورا سعادتمندترین افراد کتاب صوتی حریق در باغ زیتون هستند اما خانم پاسکددا مورا ناگهان در بستر مریضی می‌افتد... .

بیماری پیرزن مانند شکستن سد، سیل حوادث را جاری می‌سازد. آگوستینا که این اتفاق را به فال نیک گرفته عروسش را به منزل مورا می‌فرستد تا کمکشان باشد. استفانو به خانه بازمی‌گردد. آناروزا که از نقشه‌ی مادر و مادربزرگش آگاه است سعی می‌کند از عاشق سرسختش جدا شود. پدرو مورا تلاش دارد همسرش را نجات دهد و در این هیاهو برخلاف انتظار همگی، استفانو عشق و هوسی رام‌نشدنی را نسبت به نینا تجربه می‌کند.

در این نقطه از کتاب حریق در باغ زیتون روابط شخصیت‌ها ناگهان دگرگون و بسیار پیچیده می‌شود. به‌نظر می‌رسد شخصیت‌های داستان در کلافی سردرگم گرفتار شده‌اند و هیچ‌کس قدرت گشودن گره‌ها را ندارد. سپس خبر آتش گرفتن تنها باغ زیتون خانواده‌ی مورینی در شهر می‌پیچد و وضعیت را حتی بغرنج‌تر از قبل می‌سازد. آیا نقشه‌های آگوستینو برای نجات خانواده‌اش به سرانجام می‌رسند؟ عاقبت محبت پنهان استفانو چیست؟ نابودی آخرین سرمایه‌ی مورینی‌ها چه عواقبی را به دنبال خواهد داشت؟ برای فهمیدن پاسخ‌ این سوالات، شما را به شنیدن رمان صوتی حریق در باغ زیتون با ترجمه‌‌ی بهمن فرزانه دعوت می‌کنیم.

شایان ذکر است که این رمان عمیق و پراحساس توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده و نشر صوتی ماه آوا،‌ نسخه‌ی گویای آن را تولید کرده است.

کتاب صوتی حریق در باغ زیتون مناسب چه کسانی است؟

شنیدن این داستان عاشقانه را به تمامی دوستداران این ژانر پیشنهاد می‌کنیم.

با گراتزیا دلدا بیشتر آشنا شویم

این نویسنده‌ی ایتالیایی در جزیره‌ی ساردینیای ایتالیا در خانواده‌ای کم‌بضاعت به دنیا آمد. وضعیت اجتماعی آن‌ها چندان مناسب نبود و عوامل زیادی از جمله عدم پذیرش جامعه‌ی قرن نوزدهم ایتالیا برای تحصیل زنان، سبب شدند که گراتزیا نتواند درس بخواند. اما او که شیفته‌ی ادبیات بود، توانست با خواندن کتاب‌های کتابخانه‌ی عمه‌اش و همچنین از طریق یک معلم خصوصی درس و دانش را فرا بگیرد و از این دریچه با جهان ادبیات روسیه و فرانسه آشنا شود. «راه خطا» رمانی بود که دلدا با آن به شهرت رسید و سی سال بعد در 55 سالگی توانست نوبل ادبیات را از آن خود کند. گراتزیا دلدا تنها زن نویسنده‌ی ایتالیا است که تا کنون موفق به کسب این جایزه شده است. از آثار ترجمه‌شده‌ی او می‌توان به «چشم‌های سیمونه»، «راز مرد گوشه‌گیر»، «وسوسه»، و «رقص گردنبند» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی حریق در باغ زیتون می‌شنویم

بیماری آن زن خویشاوندشان طولانی شد. نینا مدام در حال رفت‌وآمد بود و هروقت که حال بیمار وخیم می‌شد شب را آن جا به صبح می‌رساند. ابتدا چنین می‌نمود که انگار از این جریان تفریح هم می‌کند. وقتی به خانه برمی‌گشت چهره‌اش شاداب می‌نمود، چشمانش می‌خندیدند و تعریف می‌کرد که خاله پاسکددا گرچه تبش شدت گرفته و یک پایش لب گور است ولی با این حال برای امور خانه به هیچکس به‌جز او اعتماد نمی‌کند:

- وقتی من اونجا نیستم حالش بدتر می‌شه. گرچه شوهرش از خونه پا بیرون نمی‌ذاره. همونجا روی صندوق نشسته است و چپق می‌کشه و هروقت حال خاله پاسکددا کمی بهتر می‌شه براش داستان و قصه تعریف می‌کنه. خود منم از داستانش‌هاش لذت می‌برم. اون پشت سر هم چیز تعریف می‌کنه و بعد یه مرتبه حس می‌کنی که داره شنونده رو مسخره می‌کنه. ولی به هرحال داستان‌های قشنگی تعریف می‌کنه. بله، اون پیرمردیه بسیار زرنگ و شیطون.

فهرست مطالب کتاب صوتی